اشاره مترجم
داوری کی از شیوههای حلوفصل اختلاف و جایگزین دادگاههای دولتی است.دیوان داوری از یکطرف،اختلافی را بررسی میکند که مسئلهای ماهوی است و باید تابع یک نظام حقوی باشد و از طرف دیگر در برگزاری داوری باید قواعد و تشریفاتی را رعایت کند تا نتیجه داوری، عادلانه باشد.همچنین از آنجا که داوری خود قدرت اجرایی الزامآور ندارد،ناگزیر متکی به نهادهای دولتی-بهویژه دادگاه-است.از گذشته تاکنون قوانین و دادگاهها بهدلایل مختلف درصدد کنترل جریان داوری برآمدهاند.در عین حال،عدهای از حقوقدانان و قضات در کشورهای مختلف نیز اعتقاد دارند،داوری میتواند بدون نیاز به قانون و دادگاه ملی و مستقل از آنها برگزار شود و موفقیتآمیز باشد.مقاله حاضر این موضوع را بررسی میکند که در وضعیت فعلی نظامهای حقوقی تا چه حد داوری مستقل مورد پذیرش قرار گرفته است و آیا اساسا داوری خود آیین مطلوب است یا خیر؟
داوری کی از شیوههای حلوفصل اختلاف و جایگزین دادگاههای دولتی است.دیوان داوری از یکطرف،اختلافی را بررسی میکند که مسئلهای ماهوی است و باید تابع یک نظام حقوی باشد و از طرف دیگر در برگزاری داوری باید قواعد و تشریفاتی را رعایت کند تا نتیجه داوری، عادلانه باشد.همچنین از آنجا که داوری خود قدرت اجرایی الزامآور ندارد،ناگزیر متکی به نهادهای دولتی-بهویژه دادگاه-است.از گذشته تاکنون قوانین و دادگاهها بهدلایل مختلف درصدد کنترل جریان داوری برآمدهاند.در عین حال،عدهای از حقوقدانان و قضات در کشورهای مختلف نیز اعتقاد دارند،داوری میتواند بدون نیاز به قانون و دادگاه ملی و مستقل از آنها برگزار شود و موفقیتآمیز باشد.مقاله حاضر این موضوع را بررسی میکند که در وضعیت فعلی نظامهای حقوقی تا چه حد داوری مستقل مورد پذیرش قرار گرفته است و آیا اساسا داوری خود آیین مطلوب است یا خیر؟
نویسنده : جولیاندی.ام.لیو
ترجمه:فیض اللّه جعفری
ترجمه:فیض اللّه جعفری
1.رؤیاها و کابوسها
آیا شما خواب میبینید؟چه زمانی خواب میبینید؟درباره چه خواب میبینید؟آیا درباره داوری (*).مشخصات مأخذ اصلی مقاله عبارت است از: Julian D.M.lew QC,Achieving the Dream:Autonomous Arbitration,Arbbtration International,vol.22, . No.2,2006,pp.179-203
(**).وکیل،داور و رئیس مدرسه داوری بینالمللی،نویسنده از مساعدت آنجی ریموند،مدرس حقوق تجارت در مدرسه داوری بینالمللی قدردانی کند.
(***).دانشجوی دوره دکتری حقوق خصوصی دانشگاه شهید بهشتی
مجله حقوقی بین المللی » شماره 40 (صفحه 164)
بینالمللی رؤیایی میبینید؟آیا برای داوری بینالمللی خوابی وجود دارد؟آیا مفهوم داوری غیر محلی شده و داوری بدون کنترل قانون ملی،رؤیا است یا کابوس؟آیا داوری خود آیین یک واقعیت است یا«هر داوری ضرورتا داوری ملی،تابع یک نظام حقوقی مشخص ملی است؟»1
در اواسط دهه 1950 در حین مشارکت در طراحی کنوانسیون نیویورک،فریدریک آیزمان،2 دبیرکل وقت دیوان داوری اتاق بازرگانی بینالمللی،3رأی داوری بینالمللی غیرملی شده4را با اعمالنفوذ تصویب کرد.5گرچه هنوز برای داوری بینالمللی خیلی زود بود که از قانون ملی جدا شود،اما با این حال،کنوانسیون نیویورک به طرق مختلف بذرهای داوری بینالمللی مستقل را کاشت.
آرمان و انتظار این بود که داوری بینالمللی بر طبق رویههای پذیرفته شده بینالمللی،رها از کنترل قوانین تنگنظرانه ملی و بدون دخالت یا بازبینی دادگاههای ملی برگزار و انجام شود. موافقتنامهها و آرای داوری باید با دخالت و نظارت کم یا بدون دخالت و نظارت دادگاههای ملی، شناسایی شوند و واجد اثر باشند.
در نتیجه،سناریوی کابوسگونه6در وضعیتهایی وجود دارد که قوانین ملی،حق محدود دسترسی و موضوعات اندک قابل حل در داوری بینالمللی را کنترل میکنند.این سناریوهای کابوسگونه،فرایند داوری بینالمللی را تضعیف میکند.هیچ توجیهی نمیتواند برای دادگاههای ملی وجود داشته باشد که در فرایند داوری مداخله کنند یا در تصمیمات و تحلیلهای دیوان داوری بینالمللی حدس و گمان اضافی بیاورند؛دادگاههایی که به دلایل حقوقی تنگنظرانه محلی یا به خاطر اینکه فکر میکنند رسیدگیها و تحلیلهای آنها مرجعتر و قابل اعتمادتر از رسیدگیها و تحلیلهای موجود در داوری است با عملکرد خود،قصد و انگیزه طرفین و استقلال داوری بینالمللی را نادیده میگیرند.
سناریوهای کابوسگونه مشتمل بر قرارهای ضدداوری هستند.این قرارها ممکن است علیه طرف موافقتنامه داوری،داوران یا نهاد داوری7و یا در جهت حمایت از اتباع کشور دادگاه (1). F.A.Marnn,`Lex Facit Arbitum`in:P.Sanders(ed).International Arbitration:Liber Amicorum for . Martin Domke(1967),p.157,ALso at(1986)2 Arb.Int'l 241 at p.244
(2). Fre?de?ric Eisemann
(3). ICC International Court of Arbitration
(4). Denationalised International Arbitration Award .
(5). `Enforcing Arbitration Awards under the New York Convention:Experience and prosprcts?,prepared tex of speech in honour of the New York Convention,Day Speech,delivered in 1998,contained in the . Speech by Ottoarndt Glossner,delegate to the 1958 Confernce
(6). The Nightmare Scenprio
(7). E,Gailard(ed,),Anti-suit Injuncions Arbitration(Institute of International .( Arbitration(IAI),2005
مجله حقوقی بین المللی » شماره 40 (صفحه 165)
صادرکننده8و اخلال در کار دیوان9صادر شوند.همچنین اینگونه دستورها در جایی صادر شدهاند که دادگاه به رغم پذیرش نظریههای«استقلال شرط داوری»10و«صلاحیت نسبت به صلاحیت»11،خود را در رسیدگی به اعتبار موافقنامه داوری مناسبتر میبیند.
لازم به یادآوری است که در هر داوری بینالمللی،طرفین و داوران ناگزیر از نظامهای حقوقی مختلف هستند،مکان داوری عمدتا در یک کشور بیطرف انتخاب میشود و طرفین صلاحیت عادی اعطا شده به دادگاههای ملی را رد کردهاند.آنها عمدا خود و سازوکار حل اختلاف را در محل بیطرف و محیط غیرملی قرار دادهاند.به این دلیل،قوانین ملی هیچ نفعی در کنترل فرایند داوری ندارند.
2.تحول عملی و نظری داوری
از اول تاریخ مکتوب،داوری به شکلی بهعنوان سازوکاری جهت حلوفصل اختلاف وجود داشته است.12بهعنوان یک سازوکار خصوصی،طرفهای تجاری،با پیشرفت و موفقیت روزافزون،شکل و ساختار آن را طراحی کرده و تغییر دادهاند.قوانین ملی نیز به طرق مختلف درصدد کنترل،سازماندهی،اداره و حمایت یا حتی دخالت در این فرایند برآمدهاند.
چگونه داوری در بستر زمان خود را حفظ کرده و به بقای خود ادامه داده است؟صرفا به این دلیل که به استفادهکنندگان خود به خوبی خدمت کرده است.داوری نیازهای آن نهادهای تجاری را برآورده کرده است که دادگاههای ملی را نسبت به نیازهای خود نامناسب میبینند،یا حتی دادگاهها را بهعنوان مرجع نامناسب برای روابط خاص رد کردهاند.13هرگز نباید فراموش کرد که موافقتنامه داوری،خود قرارداد تعیینکنندهای است که اغلب به نحو تجاری منعقد میشود
(به تصویر صفحه مراجعه شود)
(13).طرفهای داوری«معمولا به دنبال تصمیمگیرندهء مستقل و جدای از دادگاهها،مؤسسات دولتی و تعصبات فرهنگی هر طرف هستند»: . G.A,Born,International Commercial Arbitration(2 nd ed.,2001),p.2
مجله حقوقی بین المللی » شماره 40 (صفحه 166)
(از قبیل قیمت،پرداخت و شرایط تحویل و تضمینات)و هدف خاص آن،کنارزدن دادگاههای ملی از دخالت در اختلاف بین طرفین است.
در تمام این سالها تنشهایی بین کنترل دولتی داوری و حاکمیت اراده طرفین در تعیین صلاحیت و قاطعیت فرایند داوری وجود داشته است.این پیکاری برای پیروزی بین قانون ملی از یک طرف و فرآیند داوری خودآیین از طرف دیگر بوده است.در بیشتر دوران،حاکمیت اراده، نیروی هدایتکننده در داوری خودآیینی بینالمللی بوده،اگرچه نیروی نهایی تلقی نشده است. توافق طرفین مبنی بر اینکه اختلاف آنها از طریق داوری حل شود مبنای صلاحیت و اختیار داوران و مبنایی برای شکل داوری بود.با این حال،قانون ملی،حاکمیت اراده را توصیف، اختیارات و حوزه صلاحیت داوران را محدود،و به نحوی تصمیات داوران را بازنگری میکرد.
امروزه به نظر من،نظام جدیدی حاکم است.داوری بینالمللی یک فرایند حل اختلاف خود آیین یا مستقل است که ابتدائا تابع قواعد غیرملی و قواعد و رویههای پذیرفته شده تجاری بینالمللی میباشد.هنوز هم استقلال و حاکمیت اراده مبنای اصلی داوری است.14بدینترتیب، ارتباط و تأثیر قوانین داوری ملی و نظارت و تجدیدنظر دادگاه ملی بهطور عمده کاهش یافته است.
موضوع اصلی بحث من این است که داوری بینالمللی،فرایند مستقلی برای تصمیمگیری در خصوص انواع اختلافات تجاری بینالمللی است و باید بپذیریم که اینگونه باشد.داوری بر فضای خودش قرار داشته،دامنهای غیرملی یا فراملی،یا ترجیحا بینالمللی دارد و از تمام حوزههای قضایی ملی مستقل است.این مسئله حاوی اشاراتی است به رویکرد دادگاه و قانون ملی،آنگاه که دخالت آنها در یک داوری خاص مدنظر است.دستکم،وجود،ساختار،آیین دادرسی و اثر داوری تجاری بینالمللی،خارج از کنترل قوانین و دادگاههای ملی است یا حداقل باید باشد.
شناسایی این واقعیت مهم است که داوری چه هنگام،چگونه و چرا انتخاب میشود.دادگاهها و قانون باید از پرسش آگاه باشند که در چه مواردی عمدا و صراحتا کنار گذاشته شدهاند. دادگاهها صرفا زمانی دخیل در امر میشوند که یک طرف دعوی از دادگاه درخواست دخالت بکند، هرچند دادگاه بهعنوان یک نهاد مناسب برای اختلافات طرفین پذیرفته نشده است.بنابراین، دادگاه فقط باید در راستای معاضدت و براساس مبانی محدود حمایتی و در حدود معین دخالت کند و نباید اختیاراتش را درجهت بازبینی مسائل ماهوی به کار گیرد.
(14).هرچند بهطور قطع،شمار زیادی داوری،بدون اصل نسبی بودن قرارداد و براساس معاهدات دوجانبه سرمایهگذاری وجود دارد.
مجله حقوقی بین المللی » شماره 40 (صفحه 167)
اذعان میکنم که داوری بینالمللی باید همراه با قوانین ملی باشد.15داوری بینالمللی به شناسایی و حمایت قوانین ملی نیاز دارد.استفاده کنندگان و طرفهای داوری بینالمللی دارند که قوانین ملی،فرایند داوری را شناسایی و حمایت کنند.با این حال،استفاده کنندگان از داوری بینالمللی و خود این نظام داوری،انتظار دارند که دادگاههای ملی در فرایند داوری دخالت نکنند،تصمیم طرفین در ارجاع اختلافشان به داوری را مورد بازنگری قرار ندهند و خواستار بازنگری یا اطلاعات بیشتر راجع به داوران در هر دعوای خاص نباشند.
قواعد حقوق بینالملل خصوصی،روابط قوانین ملی مختلف یا متعارض را تنظیم میکنند. همچنین قواعدی برای تنظیم روابط بین قوانین ملی و داوری بینالمللی وجود دارد.این قواعد از حقوق بینالملل عمومی،حقوق بینالملل خصوصی و اسناد بین دولتی و غیردولتی ریشه میگیرند که آیینها و رویههایی را که پذیرش گسترده بینالمللی پیدا کردهاند توسعه دادهاند. ناگزیر رابطهایی وجود دارد که از حوزه بینالمللی به سوی حوزه قضایی ملی در حرکت هستند تا شناسایی موافقتنامه داوری تضمین کنند و به آزادی دیوان بینالمللی ترتیباثر دهند و در صورت نیاز،معاضدت برای فرایند بینالمللی را نیز به دست آورند.
من قصد دارم تحول نظام داوری بینالمللی خودآیین را بررسی کرده،در انجام این امر به موارد ذیل میپردازم:الف)تاریخچه داوری بینالمللی؛ب)تحولات دوران اخیر؛ج)عوامل متغیری که بر محیط تجاری بینالمللی تأثیر گذاشتهاند؛د-اسناد بینالمللی و اسناد ملی مربوط به داوری بینالمللی،و هـ-)بعضی از آرای دادگاههای ملی که بیانگر پذیرش وصف مستقل داوری بینالمللی هستند.
3.تحول تاریخی داوری بینالمللی
سه دوره مجزا در تحول داوری بینالمللی وجود دارد:قرون وسطی تا حدود قرن هجدهم؛قرن هجدهم تا چندی بعد از جنگ جهانی دوم؛و دهه 1950 تا امروز.16در هردوره زمانی،یک دیدگاه متفاوت نسبت به داوری بینالمللی وجود داشت.
در دوره اول،تنظیم داوری توسط قانون ملی یا صورت نمیگرفت یا کم بود و جامعه تجاری در شکلگیری و استفاده از نظام داوری که آن را برای نیازهایش مناسب میدانست،آزاد بود. اشکال گذشته داوری،اغلب بدون ملاحظات و شاید غافل از سازوکارهای قضایی و قوانین ملی (15).یک تعارض غیرقابل اجتناب از ترکیب اراده خصوصی و قدرت عمومی در داوری پدید میآید.تمایل به سوی حل اختلاف غیر محلی شده،با قواعد ملی مورد استناد درصورتی که شرط داوری الزامآور باشد تعارض پیدا میکند: W.Park,`The Lex Loci Arbitri and International Commercial Arbitration`in 32 Int'l and Comp.LQ 21 . 1983)at p.55,n.30 )
(16).. See Domke,supra n.12
مجله حقوقی بین المللی » شماره 40 (صفحه 168)
دولتهای حاکم به کار خود ادامه میدادند و حتی در آنها داوری برگزار میشد و ممکن بود به آنها مرتبط شود.در واقع در آن زمان،چون داوری برای رفع نیاز حل اختلاف صنعت و یا جامعه خاصی طراحی شده بود،17هیچ نیاز یا تمایلی به تقلید از آیینهای همان نظام قضایی که صنایع مزبور اغلب میخواستند از آن اجتناب کنند،وجود نداشت.
در رسیدگی به این اختلافات،داوران،عرف مرسوم مربوط را که بر حسب نیازها و دیدگاههای خود تجار بهوجود آمده بود بهعنوان قواعد و استاندارداهای حقوقی اعمال میکردند و این عرف غالبا تشریفات قانونی و ماهیت قانون محلی را نادیده میگرفت.این همان حقوق تجارت بینالملل قابل اعمال نسبت به معاملات بینالمللی،یعنی حقوق بازرگانی فراملی18آن دوران بود.
در دوره زمانی دوم،یعنی قرن هجدهم تا دهه 1950 دولت حاکم از طریق قوانین ملی خود و دخالت قضائی،درصدد کنترل جنبههای مختلف داوری برآمد.در طی این دوره،داوری با تحول و پذیرش بعضی قوانین از جمله قانون داوری انگلیس 1698،19قانون داوری فرانسه در قانون آیین دادرسی مدنی 1806 و قانون آیین دادرسی مدنی آلمان 201879رسمیت پیدا کرد.
به رغم ظهور قوانین داوری ملی و استفاده گسترده از داوری تجاری،دادگاههای دولتی در بسیاری از نظامهای حقوقی مایل به پذیرش داوری بهعنوان سازوکار مناسب حل اختلاف نبودند.در واقع،دولتها کنترلهای شدیدی بر داوری،هم در موضوعات داخلی و هم در موضوعات بینالمللی ایجاد کردند.بهعنوان مثال،دادگاههای آلمان و انگلیس از رسیدگی به اختلافی که قبلا به داوری ارجاع شده بود،امتناع میکردند و حتی تنبیهاتی را برای چنین ارجاعی درنظر میگرفتند.21تا پایان دوره زمانی دوم،آشکار بود که دولتها به کنترل فعالیتی که در قلمرو آنها روی میدهد و بهویژه کنترل سازوکارهای حلاختلاف جامعه تجاری بینالمللی در داخل خود،احساس نیاز میکردند.
مبنای قضایی این کنترل سه جنبه داشت:نخست این تلقی حاکم بود که هر فعالیتی که در قلمرو قضایی کشوری اتفاق میافتد باید در محدوده قانون و دادگاه داخلی باشد.بسیاری از (17). For a brief discussion,see A.Redfern and M.Hunter,the Law and Practice of International . Commercial Arbitation(4th ed.,Sweet Maxwell,2004),paras.l-04
(18). Lex mercatoria;see:J.D.M.Lew,L.A.Mistelis and S.M.Kroll,Comparative International Commercial Arbitration(Kluwer,2003),p.453.,See also CM.SchmitthofT,`The Law of Unternational Trade,its Growth,Formulation and Operation`in CM.SchmitthofT(ed.).The Sources of the Law of . International Trade(London,1964);Goldman,`Lex Mercatoria`in(1983)3Forum Internationale 194
(19).تذکر:قوانین قدیمیتری نیز بوده که موافقتنامهها و آرای داوری را به رسمیت میشناختند.
(20). See Lew,Mistelis and Kroll,supra n.19,at p.71.See also Fouchard,Gaillard,Goldman on . Internationl Commercial Arbitration(Kluwer,1999),p.75 at Para.160
(21).رک.دومک( Domke )،زیرنویس ش 13.
مجله حقوقی بین المللی » شماره 40 (صفحه 169)
دادگاهها و قضات که این رویکرد را اتخاذ کردند و هنوز هم این رویکرد را دارند از جانب دولت و از طریق ابزارهای قانون اساسی تشکیل و تعیین شدهاند؛با این هدف معین که به اختلاف طرفین در حوزه قضایی و بر طبق قانون دادگاه رسیدگی کنند.دوم این احتمال و نگرانی واقعگرایانه بروز کرد که سازوکار جایگزین(داوری)،اختیار و احترام نظام حقوقی دادگاههای ملی را از بین میبرد.سوم اینکه همواره یک«حسادت قضایی»22به این سازوکار جایگزین که اختلافات را به نحو مؤثرتر حلوفصل میکند،وجود داشته و دارد.23
این تردید قضایی نسبت به فرایند داوری در بسیاری از آرای دادگاهها و قوانین تصریح شد. داوری بهعنوان یک استثنای مجاز اعلام شد،نه بهعنوان یک حق.دادگاهها مواظب بودند که اختیارشان(در واقع تعهدشان)نسبت به حل اختلافات طرفین در قلمرو قضایی از بین نرود.بر این اساس،جایی که داوری مجاز اعلام میشد نسبتا تساهلی موجود بود که حوزههای محدودی را برای تصمیمگیری نهایی داوران باقی میگذاشت و به قضات فرصت میداد بسیاری از جنبههای نتیجهگیری داوران را بازبینی و اصلاح کنند.این رویکرد را دیوان عالی ایالات متحده24 با امتناع از شناسایی موافقتنامه داوری در پرونده توبی علیه کانتی آو بریستون25در سال 1845 شرح داده است.قاضی جوزف استوری26گفت:«مطمئنا این سیاست کامنلا است که اشخاص را برای احقاق حقوق و تکالیفشان جهت ارجاع به داوری اجبار نکند و یا موافقتنامهها را برا چنین هدفی به اجرا درنیاورد».
مشابه همین امر،در انگلیس،قاضی کمپبل در دعوای اسکات علیهآوری27مقرر کرد که طرفین نمیتوانند به موجب قرارداد،صلاحیت دادگاه را منتفی کنند.28از اینرو،هنوز هم الگوی ثابت نظامهای قضایی که باید با معضل کنترل دولتی و حاکمیت اراده بر سر حلوفصل اختلاف مبارزه کنند به قوت خود باقی است.29
(22). judicial jealousy
(23).در قضیهء Scott v.Avery(1856)5 HL.811 قاضی کمپبل( Lord Compbell )بیان کرد که نظریه دشمنی با داوری«احتمالا از رقابت دادگاههای مختلف در مورد محدوده صلاحیت در دوران قدیم نشأت میگیرد که همه آنها با هر چیزیکه صلاحیت یکی از آنها را از بین میبرد،مقابله میکردند.
(24). US Supreme Court
(25)..( Tobey v.County of Briston 23 F.Cass.1313(CC.Mass.1845
(26).قاضی دیوان عالی،جوزف استوری( Joseph Story )بهخاطر پرونده United States v.Amisad بسیار معروف است.او همچنین شرحهای متعددی نوشته است،ازجمله: . Commentaries on the Conflict of Laws(1834),1321
(27).. Scott v.Avery(1856)5 HL Cass.811
(28). E.S.Wolaver,`The Historical Background of Commercial Arbitration'in(1934)83 U Pa.L.Rev.132, . cited in Domke,supran.13
(29).این مبارزه مطلق نیست.بهعنوان مثال،در پرونده مشهور:
مجله حقوقی بین المللی » شماره 40 (صفحه 170)
آخرین دوره زمانی،(دهه 1950 تاکنون)حدود 50 سال تغییر سریع را دربر میگیرد.جریان بینالمللی کردن فزایندهای به وقوع پیوسته که بر توانایی جامعه داوری به برآورده کردن نیازهای دنیای تجارت و اشتیاق حاکمیت به تضمین اصل انصاف استوار است.این جریان تمایل دارد تا آزادی تصمیمات داوری را کنترل کند.بررسی هرکدام از اینها به نوبه خود،نشان میدهد که تحول داوری بینالمللی یک فرایند آرام از همگونی و همگرایی این دو پدیده فراگیر،یعنی جامعه تجاری و دولت است که باهم شالوده نظریهها و اعتقادات را فراهم کرده،براساس آن داوری بینالمللی بنا نهاده شده است.
بهویژه،ایندوره بهطور کلی،تغییرات عمدهای را در حوزههای سیاسی و حقوقی به خود دیده است.در پی جنگ جهانی دوم،قدرت اقتصادی از اروپا به ایالات متحده منتقل شد و«جنگ سرد»که بین اتحاد جماهیر شوروی و غرب جریان داشت بر رویکردها نسبت به حلوفصل اختلاف از طریق داوری اثر گذاشت.30عصر استعمار سریعا پایان پذیرفت و کشورهای آسیایی و افریقایی از قدرتهای استعماری نظیر آلمان،اسپانیا،بریتانیا،فرانسه و هلند مستقل شدند.اثر استعمارزدایی،ظهور کشورهای مستقل و در حال توسعه بود؛31بهطوری که دیگر برای زندگی تجارت اروپا ممکن نبود که خواست و اراده خود را در خصوص قانون حاکم و صلاحیت دادگاه ملی بر دیگران تحمیل کند.
مستعمرات سابق،زمان صرف کردند تا قوانین و نظامهای خودشان را توسعه دهند.با این حال در ابتدا طرفهای این کشورها تردید زیادی در خصوص همسانی ترتیبات تجاری خود با طرفهای کشورهای توسعهیافته با احتمال رسیدگی منصفانه و بیطرف در مرجع حل اختلاف،دادگاه یا داوری،با قدرت استعماری کهنه داشتند.
در اواخر دهه 1980 نظام کمونیستی سقوط کرد و کشورهای جدا شده از آن به سرمایهگذاری خارجی عظیمی نیاز داشتند.«ببرهای اقتصادی»32در آسیا فرصتهای جدیدی برای دنیای تجاری توسعهیافته در بازارهایی نابالغ و در حال رشد ارائه کردند.علاوه بر ترتیبات (29).. Parsons and Whittmore v.Societe Generale de I'Industrie du Papier(RAKTA)508 F.2d 969(2d.Cir ,(1974 دادگاه به رویکرد«عدم مداخله( hands off )»تصریح کرد،مدلل به این عبارت که«دادگاه اختیار عام بازنگری یا ورود به جلسات داوری را ندارد».
(30). For futher discussion,see Y.Dezalay and B.Garth,Dealing in Virtue:International Commercial Arbiration and the Construction of a Transtational Legal Order(Chicago,University of Chicago Press, .(1996
(31).در سال 1947 ملل متحد 57 عضو داشت.هماکنون،191 دولت عضو وجود دارد.برای دسترسی به اطلاعات رک. WWW.un.org/Overview/gowth.htm
(32). Tiger Economies
مجله حقوقی بین المللی » شماره 40 (صفحه 171)
تجاری معمولی،سرمایهگذاری عظیم جهان توسعهیافته در این کشورها وجود داشت.این بر مبنای تقریبا 2500 معاهده سرمایهگذاری دوجانبه33فعلی بود که فقط 700 مورد از آنها در سال 1990 پانزده سال پیش منعقد شده بود.
سرانجام،فناوری جدید،سفر هوایی،ارتباطات ثابت و جهانی شدن،بهطور کلی چهره تجارت بینالمللی را تغییر دادهاند.تقریبا تمام نقاط اطمینان گذشته رخت بربستهاند و نظامها و محیط، جدید و پیوسته در حال تغییر هستند.قانون قابلاعمال،بهطور خاص قانون انگلیس،دیگر نمیتواند برای حاکمیت بر ماهیت ترتیبات قراردادی تحمیل شود.آن قانون(قابل اعمال)باید براساس ماهیت واقعی آن انتخاب شود،نه به خاطر بیطرفی مفروض.دادگاههای ملی غیرقابل قبول هستند و بهطور مشخص و عمدی در بسیاری از موقعیتهای بینالمللی از آنها اجتناب شده است.داوری بینالمللی نزد داوران بیطرف در یک کشور ثالث با آیین رسیدگی غیرملی یا بینالمللی به سازوکار اساسی حلوفصل تمام اختلافات تجاری بینالمللی بدل شده است. همچنین به نظر میرسد که بهطور روزافزون،داوریهایی به موجب همه نظامهای حقوقی در کشورهایی غیراز اروپا و ایالات متحده برگزار میشوند.
تمام این وقایع،تغییراتی را نسبت به نظامهای داوری بینالمللی ایجاب میکرد.این تغییرات با کنوانسیون نیویورک در مورد شناسایی و اجرای آرای خارجی 341958و کنوانسیون واشنگتن در مورد حلوفصل اختلافات ناشی از سرمایهگذاری بین دولتها و سرمایهگذاران خارجی 351966 شروع شد.به دنبال اینها تلاشهایی ازجانب آنستیرال با ارائه قواعد داوری خود در 1976 و قانون نمونه در 1985 صورت گرفت.بسیاری از قوانین ملی به روز و کاملا اصلاح شدند.توجه، جهت و ساختار تغییر کرد تا تفکر جدید دنیای تجارت را بازتاب دهد.سازمانهای داوری موجود، قواعد خود را اصلاح و به روز کردند و سازمانهای داوری جدید و بیشماری نیز تأسیس شدند.36
این تغییرات،همگی،حرکت از معیارهای ملی به سوی معیارهای بینالمللی را شناسایی و منعکس کردند.اگر قرار بود بهعنوان نظام حل اختلاف بینالمللی قابلقبول باقی بماند این تحول و حرکت ضروری بود.کنترل دادگاهها و قوانین ملی،تابع و مطیع اراده طرفین و اختیار داوران شد.قانون ملی دیگر عامل کنترل نیست و نمیتواند باشد؛بلکه تسهیل کننده است؛ البته در صورتی که ضروری باشد و به شرطی که یکی از طرفین به آن استناد کند.
(33).( Bilateral Investment Trealy(BIT
(34).. New York Convention on the Recognition and Enforcement of Foreign Awards 1958
(35). The Washington Convention on the Settlement of Investment Disputes between States and Nationals . of Other States 1966
(36).. For a brief dscussion,see Redfem and Hunter,supran.18 at paras.L-O5 and l-O6
مجله حقوقی بین المللی » شماره 40 (صفحه 172)
ماهیت حقوقی داوری
هیچ بحثی از این موضوع بدون توجه به مباحث نظری ماهیت حقوقی داوری کامل نخواهد بود.37
در ابتدا،داوری واجد وصف«قضایی»38تلقی میشد.39این تلقی،بازتاب این امر بود که داوری تنها در حوزه قضایی یک کشور و به شرط اجازه قانون میتوانست برگزار شود؛بهنوعی داوری برای آن نظام حقوقی سودمند بود و توسط آن کنترل میشد.حاکمیت اراده دارای اثر کم یا فقط محدود به انتخاب داوری بهعنوان شیوه حل اختلاف برای تجارت بینالملل بود و آن انتخاب صرفا به این دلیل مؤثر بود که قانون آن را شناسایی کرده،به آن اثر میبخشید.40
از طرف دیگر به این دلیل که داوری منحصرا براساس نظریه حاکمیت اراده قرار داشت، دیگران آن را واجد وصف«قراردادی»41تلقی میکردند.این تلقی،مستلزم شناسایی این امر بود که موافقتنامه داوری دارای اهمیت دست اول باشد،بهگونهای که همه جنبههای فرایند داوری را کنترل کند؛42چرا که در فقدان موافقتنامه،هیچ نوع از داوری نمیتوانست موجود باشد.به علاوه، حاکمیت اراده میتوانست بر اکثر جنبههای داوری مؤثر باشد؛از جمله و بهویژه بر شکل داوری، موضوعاتی که باید فیصله یابند،تعداد و شخصیت داوران،قانون یا قواعدی که نسبت به رسیدگی به حقوق و تکالیف ماهوی طرفین باید اعمال شود و آیین رسیدگی که از آن باید پیروی میشد.
مشکلی که از لحاظ نظری وجود دارد این است که نه تئوری«قضایی»و نه تئوری «قراردادی»داوری،ماهیت واقعی و اساسی داوری را بیان نمیکنند.لذا پیشنهاد شد که داوری، ماهیت مختلط و دوگانهای داشته باشد.این نظریه،مشخصاتی از آثار قضایی و قراردادی بر داوری بینالمللی را علاوه بر خصوصیات ویژه به رسمیت شناخت.اساسا داوری از دو عنصر تشکیل شد:حاکمیت قانون محلی و توافق طرفین.با این حال،تئوری مختلط نیز جنبههای عملی داوری را بیان نکرد.این تئوری،عوامل متعدد ماهوی دیگری مانند داوران را نادیده گرفت.
چهارمین و جدیدترین تئوری،داوری را با اوصاف و ساختار خاص آن درنظر گرفت.این (37).مباحث کتبی در اینموضوع عمدتا در میان حقوقدانان حقوق نوشته بهویژه در فرانسه وجود داشته است.رک. G.A,Born,International Commercial Arbitration(2 nd ed,2001),p.4;Fouchard,Gaillard and Goldman . supran.21,at pp.140-142
(38). jurisdictonal character
(39). See e.g.Mann,supran.l;A.Jan Van Den Berg,The New York Convention of 1958(1981)32 ICLQ . 2;F.A.Mann,`England Rejects"Delocalised"Contracts and Arbitration`in(1984)33 ICLQ,193
(40).. See e.g.,Amin Rasheed Shipping Corp.v.Kuwait Insurance Co.]1984[App.Cas.50 at 60
(41). contractual character
(42).اشکال قانونی یا اجباری داوری دارای ماهیت کاملا متفاوت نسبت به داوری دارای ماهیت کاملا متفاوت نسبت به داوری مورد بحث ما هستند.
مجله حقوقی بین المللی » شماره 40 (صفحه 173)
تئوری با شناسایی اینکه داوری یک شیوه مجزا و متکی به خود است،آن را دارای ماهیت خودآیین دانست.بهرغم اهمیت زیاد،حاکمیت اراده،فینفسه عامل تعیینکنندهای نیست.43 قوانین ملی،قواعد داوری فراملی،اسناد بینالمللی،تابعیتهای مختلف طرفین و داوران،محل بیطرف داوری و آیین رسیدگی خاص،همگی ماهیت خودآیین و منحصر به فرد فرایند داوری بینالمللی را تأیید میکنند.این نظریه،اوضاع و احوالی را که در آن،قانون ملی به دادگاه دولتی اجازه میدهد تا در فرایند داوری مداخله کند،انکار نمیکند یا نادیده نمیگیرد و به موجب تمامی قواعد اصلی،در صورت فقدان توافقنامههای ناهمگون طرفین،داوران اختیار دارند در مورد نحوه سازماندهی داوری و آیین مورد استفاده تصمیم بگیرند.این تئوری خودآیینی،داوری را بهعنوان یک شیوه مستقل و مجزای حلاختلاف در معاملات تجاری بینالمللی به رسمیت میشناسد.
دقیقا به همان صورت که بسیاری از معاهدات تجاری،اهمیت و ماهیت خاص خود را دارند موافقتنامه داوری نیز همینگونه است.مثلا معاملات تأمین مالی،ضمانتنامههای بانکی، موافقتنامه خرید و فروش سهام،جوازهای مالکیت فکری،قراردادهای نمایندگی و توزیع و بهطور واضح،همه انواع قراردادها جریان و اهمیت خاص خود را دارند.قانون باید از این قراردادها حمایت کرده،آنها را به رسمیت بشناسد و اگر لازم باشد،به آن اشکال از روابط قراردادی خاص، اثر ببخشد.با این حال،قانون لزوما موافقتنامه طرفین را معتبر نمیداند یا توافق طرفین و تعهداتی که آنها ایجاد کردهاند را تأیید نمیکند.به علاوه،نسبت به اجرای توافق طرفین در اوضاع و احوال محدود و فقط در آن شرایطی که قانون امری یا عامل نظم عمومی هست، استثنائاتی وجود دارد.به همین ترتیب در مورد داوری بینالمللی،موافقتنامه داوری باید توسط قانون شناسایی شده،و از جانب دادگاهها واجد اثر شناخته شود.آرای دیوانهای داوری باید شناسایی و اجرا گردند و استثنائات نسبت به قاعده کلی قطعی بودن باید واقعا استثنائی باشند؛ یعنی در اوضاع و احوال محدود،در حدود معین و کاملا تعریف شده اعمال شوند.
5.تحولات در دوران اخیر
پیشتر و در طی دوران تغییر،داوریها ملی یا داخلی قلمداد میشدند.حتی اگر طرفین از نظامهای حقوقی مختلف میآمدند و نسبت به کشور محل داوری،«خارجی»میبودند داوری، داخلی باقی میماند و تابع قانون و کنترل دادگاههای محلی بر طبق قانون محل داوری میشد.
(43).«درزمینه داوری بینالمللی،اصل استقلال داوری کاربرد وسیع است،بهگونهای که قواعد ماهوی بینالمللی که بر مشروعیت موافقتنامه داوری صحه میگذارند.کاملا از رجوع به نظام انتخاب قانون فاصله میگیرند؛زیرا اعتبارات این موافقتنامه باید صرفا با لحاظ شرایط نظم عمومی بینالمللی مورد قضاوت قرار گیرد»؛ Gatoil Internatinal Inc.v.National Iranian Oil CO.,17 December 1991,in(1992)Rev.Arb.281(for an .( English translation,see(1992)7(7)Mealeys Int'l Arb.Rep.Bl,B3
مجله حقوقی بین المللی » شماره 40 (صفحه 174)
هیچ تفاوتی بین داوری داخلی و بینالمللی وجود نداشت.بیشتر قوانین ملی،یک نظام داوری برای شناسایی و تعیین آثار موافقتنامهها و آرای داوری و تنظیم داوری در آن حوزه قضایی داشتند.
اگر داوری داخلی نبود،خارجی بود؛یعنی داوری در خارج از آن حوزه قضایی و تابع یک قانون ملی دیگر برگزار میشد.در این صورت،قانون ملی باید بر طبق قواعد تعارض قوانین، تعیین میکرد که آیا موافقتنامه داوری و یا رأی داوری را شناسایی کند یا خیر.همانگونه که دکتر مان در 1967 گفت:
«هر داوری ضرورتا قانون دولت معین است.هیچ شخص خصوصی حق یا اختیار ندارد تا براساس هر ترازی غیراز تراز قانون محلی عمل کند.هر حق یا اختیاری که شخص خصوصی دارای آن است،قطعا توسط یک نظام حقوقی ملی اعطا شده یا از آن ناشی شده است».44
مرحوم پروفسور فیلیپ فوشار در اثر تأثیرگذار خود داوری تجاری بینالمللی در 451965 درصدد تفکیک بین داوریهای ملی/داخلی و داوریهای بینالمللی برآمد.این امر مستلزم این بود که نظامهای حقوقی متفاوتی نسبت به داوریهای مختلف اعمال شود.اگر طرفین از تابعیتهای مختلف و تابع قوانین مختلف بودند،رویکرد متفاوتی در خصوص تعیین آیین رسیدگی،موضوعات و قانون حاکم لازم بود.
با این حال در این حالت،حمایت زیادی از مؤسسه حقوق بینالملل سوزرهال46و ایدههای آقای مان،مبنی بر اینکه قانون مقر داوری تمام جنبههای داوری را تنظیم میکند،به عمل آمده است.این امر واضح است که در انگلستان ازطریق داوری مسائل کشتیرانی،بیمه و کالا، رویههای دادگاههای انگلیسی منعکس شوند.این فرض وجود داشت که انتخاب انگلستان بهعنوان محل داوری نهتنها بهمعنای انتخاب قانون انگلیس جهت حاکمیت نسبت به خود (44).. Mann,supran.l;Mann,supran.40;Lew,Mistelis and Kroll,supran.19,at pp.74-76;Dallal v Bank Mellat]1986[lQB 441;Maviera Amazonica Peruana SAv.Compania Internacionl de Segueros del Peru]1988[l Lloyd's Rep,116;Coppee Lavalin SA NVv.Ken-Ren Chemicals and Fertilisers Ltd . 1994[2 All ER 449 ]
(45). Professor Philippe Fouchard;L'arbitrage commercial international;Dalloz,Paris,1965; پروفسور فوشار را که متأسفانه دو سال پیش(2004)فوت کرد باید یکی از پدران داوری تجاری بینالمللی مدرن دانست.
(46). See Sauser-Hall and Reports of Institut de Droit International,(1952)44-I Ann IDI 469;developed further in(1957)47-II Ann IDI 394,for a further discussion,see Lew,Mistelis and Kroll,supra n.19,at . pp.79-80
مجله حقوقی بین المللی » شماره 40 (صفحه 175)
داوری،بلکه نسبت به مسائل ماهوی موضوع داوری نیز خواهد بود.47
با اینحال،روند بینالمللیگرایی پس از جنگ جهانی دوم منجر به این شد که قوانین ملی باید درجه بیشتری از احترام و لذا شناسایی مفاهیم و نهادهایی که ذاتا بینالمللی هستند را نشان دهند.تغییرات به کندی،اما مداوم و به خوبی شناخته شده بودند.آنها در سطوح متعدد اتفاق افتادند:از طریق کنوانسیونها و اسناد بینالمللی،ایجاد سازمانهای داوری بینالمللی جدید یا اصلاح قواعد داوری آنها،پذیرش قوانین داوری ملی جدید،و رجوع فزاینده به داوری بینالمللی بهعنوان شیوه حل اختلاف بین دولتها یا نهادهای دولتی و سرمایهگذاران یا طرفهای تجاری خارجی.48
بسیاری از این تحولات،مقامات مستقیم داوری بینالمللی در تبدیل به یک نظام بینالمللی و پایهگذار ماهیت مستقل داوری هستند.
کنوانسیون نیویورک 491958شروع بینالمللی شدن داوری بود.50کنوانسیون تأیید کرد که موافقتنامههای داوری،آیینهای رسیدگی و آرای داوری،خاستگاه خود را دارند و میخواهند در نظامهای حقوقی مختلف مؤثر باشند.این کنوانسیون بهطور اساسی،نظام شناسایی و اجرای موافقتنامهها و آرای داوری را که در کشورهای مختلف وجود داشت و در پروتکل ژنو 511923و کنوانسیون ژنو 521927منعکس شده بود،تغییر داد.اکنون پذیرفته شده که موافقتنامههای داوری باید در سراسر جهان شناسایی شوند،مگر در موارد محدودی که«باطل و بیاعتبار، (47).این فرض تنها در سال 1971 در پرونده ذیل انکار شد: ( Compagnie d'Armement Maritime SAv.Compagnie Tunisienne de Navigation]1971[AC 527(HL دادگاهها اکنون برای تعیین اینکه کدام قاعده ملی یا غیر ملی بر قرارداد بینالمللی حاکم باشد،به اوضاع و احوال رابطه قراردادی توجه میکنند.رک. D.McClean and K,Beevers,Morris:The Conflict of Laws(6th ed.Sweet and Maxwell,2005),pp.334- . 336 and 346-348
(48).داوری بینالمللی،نظام انتخابی حل اختلاف در حدود 2500 معاهده سرمایهگذاری دوجانبه( BIT )است.
(49).طرفهای اولیه کنوانسیون،فرانسه،روسیه،مراکش،هند،اسرائیل،مصر،چکسلواکی و جمهوری فدرال آلمان بودند. ایالات متحده آمریکا در سال 1970 و انگلیس در 1975 کنوانسیون را تصویب کرد.امروز 137 کشور کنوانسیون را تصویب کردهاند.[جمهوری اسلامی ایران در سال 1380 به موجب ماده واحده مصوب 21/1/1380 مجلس که در 29/1/1380 به تأیید شورای نگهبان رسید به کنوانسیون نیویورک ملحق شد.سند الحاق ایران در تاریخ 23/7/1380(15 اکتبر 2001)تودیع شده و بر طبق مقررات عهدنامه 90 روز پس از آن یعنی در تاریخ 23/10/1380(13 ژانویه 2002)نسبت به کشور ایران لازم الأجرا شده است.رک.دکتر حمید رضا نیکبخت،«شناسایی و اجرای آراء داوریهای تجاری بینالمللی در ایران»،مؤسسه مطالعات و پژوهشهای بازرگانی،ج 1،1385،صص 21 و 22؛(مترجم)].
(50). For a brief discussion,see Redfern and Hunter,Supra n.18 at pp.l-18,See also.Lew,Mistelis and . Kroll,supran.19,at pp.20-22
(51).. The 1923 Geneva Protocol on Arbitration Clauses
(52).. The 1927 Geneva Convention,(1929-30)92 LNTS 302
مجله حقوقی بین المللی » شماره 40 (صفحه 176)
غیر عملی یا غیرقابل اجرا»53هستند؛54حالآنکه آرای داوری،به شرطی که محکومله،وجود موافقتنامه داوری و رأی ناشی از آن را اثبات کند باید اجرا شوند.55درضمن به دادگاههای ملی اختیار داده شد تا براساس مبانی محدود مذکور در ماده 5 کنوانسیون از اجرای رأی امتناع کنند.56
این امر توسط پروفسور پیتر ساندرز،یکی از معماران اولیه کنوانسیون نیویورک و نماینده ملل متحد در هنگام تصویب کنوانسیون نیویورک در 1958 به خوبی توصیف شد:
«(هدف)اصلی،قبل از هرچیز،حذف نظام اجرای دوگانه،57یکی در کشوری که رأی صادر میشد و دیگری در کشور محل اجرای رأی بود،به موجب کنوانسیون ژنو 1927،ما همیشه هر دو را درخواست میکردیم.منطقی است دستور اجرا فقط در کشوری داده شود که در آن،اجرای رأی درخواست میشود و نه در کشوری که رأی صادر میکند،ولی در آن اجرا خواسته نمیشود.عنصر دیگر طرح این بود که تا حد ممکن مبانی امتناع از شناسایی و اجرا محدود شود و بار اثباتوجود یک یا چندمورد از این مبانی برعهده طرفی قرار گیرد که علیه او اجرای رأی درخواست میشود.این امر هم منطقی است».58
اساسا کنوانسیون نیویورک فقط سه اصل اساسی برای داوری بینالمللی ایجاد کرد:1)داوری باید با شرایط موافقتنامه داوری منطبق باشد؛2)باید با طرفین رفتار مساوی و منصفانه شود (یعنی فرایند صحیح بینالمللی)؛359)رأی باید نظم عمومی بینالمللی را هم در محتوا و هم در موضوع رعایت کند.البته اینها مبناهایی هستند که به دادگاه ملی اجازه میدهد تا[در صورت نقض آنها]از اجرای رأی صادره در خارج سرزمینش خودداری کند.مهمتر اینکه این سه اصل ساده،سنگبنای داوری بینالمللی مدرن هستند.این قواعد در اکثر قوانین داوری ملی درج شدهاند و برای داوری بینالمللی خودآیین،حیاتی هستند.60
(53).. null and Void,inperative or incapable of being perfomed
(54).ماده(3)2کنوانسیون نیویورک.
(55).همان،ماده 3.
(56).همان،ماده(1)5.
(57).نظامی است که به موجب آن،خواهان اجرای رأی داوری،ابتدا باید از دادگاه کشور محل صدور رأی،دستور اجرا میگرفت و سپس از دادگاه محل اجرای رأی نیز درخواست صدور دستور اجرا میکرد.این نظام که مشکلاتی ایجاد میکرد در کنوانسیون نیویورک حذف شد و اکنون فقط اخذ دستور اجرا از دادگاه محل اجرای رأی کافی است(مترجم).
(58). Pieter Sanders,`Enforcing Arbital Awards under the New York Comvention.Experoence and : Prospects`(UN No,92-1-133609-O,1998),p.3,avarlable at www.uncitral.org/pdf/english/texts/arbitration/NY-conv/NYCDay-e.pdf
(59). international due process
(60).در قانون داوری تجاری بینالمللی 1376 ایران،نخست در ماده 33 و اصل دوم در ماده 18 مصوب شده است.در مورد اصل سوم،ماده 34 قانون فقط به نظم عمومی ایران(کشور محل برگزاری داوری)اشاره میکند و در مورد نظم عمومی
مجله حقوقی بین المللی » شماره 40 (صفحه 177)
آنچه مایه تأسف است اینکه قوانین ملی،مخصوصا در بعضی کشورهای به اصطلاح طرفدار داوری،تفاسیر مضیق و تنگنظرانهای از این قواعد ارائه دادهاند.این امر ناگزیر،اعمال آنها را محدود کرده،آنها را قانون ملی قرار میدهد که به نوبه خود اختیار بیشتری به دادگاههای ملی در دخالت در فرایند داوری بینالمللی میدهد.
همچنین پس از آن،کنوانسیون اروپایی در مورد داوری تجاری بینالمللی 611961ظهور کرد و برای اولین بار در یک سند جدید داوری،صف«بینالمللی»به کار رفت.این سند نیز درصدد ایجاد نظامی جدا از قوانین ملی بود که توسط قوانین ملی هم به رسمیت شناخته شد.
پس از کار کمیسیون اقتصادی ملل متحد برای اروپا،افریقا و خاور دور62در اواسط دهه 631960فعالیت آنستیرال در مورد داوری بینالمللی در دهه 1970 شروع شد که به قواعد داوری آنستیرال65197664و قانون نمونه در مورد داوری تجاری بینالمللی 661985انجامید.
قانون نمونه آنستیرال دو هدف اصلی داشت:67نخست،ارائه نمونهای بر مبنای اصول پذیرفته شده بینالمللی و گسترده که بتواند مستقیما توسط کشورهایی که قانون داوری ندارند یا میخواهند قوانین داوری خود را به روز کنند وارد قانون ملی شود.دوم،ارائه یک قانون داوری هماهنگ در جهت رهایی از مجموعه ناهماهنگ(چهلتکه)موجود از قوانین داخلی که مبتنی بر رویکرد قدیمی به داوری است و برای داوران بینالمللی مناسب نبوده،اغلب مانع میشود که داوری بهعنوان شیوه قابلقبول حلاختلافات بینالمللی و مستقل از نظام قضایی داخلی عمل کند.68
(60)بینالمللی ساکت است.با این حال میتوان با توجیهاتی،نظم عمومی بینالمللی(یا شاید نظم عمومی فراملی)را نیز مورد حمایت قانون قرار داد(مترجم).
(61). The European Convention on International Commercial Arbitration(1961),484 UNTS 364 No 7041 .(1964-1963)
(62).. United Nations Economic Commissions for Europe and Africa and the Far East
(63). For a discussion,see p.Benjamin,`New Arbitration Rules for Use in International Trade`in Sanders, . supran.l,vol.III,atp.361
(64).. UNCITRAL Arbitration Rules 1976
(65).البته بخشی از کار بر روی این قواعد توسط کمیسیونهای اقتصادی ملل متحد برای اروپا( ECE )و برای افریقا و خاور دور( ECAFE )انجام شده بود.رک. . Lew,Mistelis and Kroll,supran.19,at paras.2-33-2-41
(66). UNCITRAL Model Law on International Commercial Arbrtration 1985
(67).قانون نمونه توسط گروه کاری از 36 کشور و ناظرانی از سازمانهای بینالمللی با تجربه داوری ویژه،مانند اتاق بازرگانی بینالمللی و مؤسسه داوران قسم خورده تهیه شد.رک. H.Hozman and J.Neuhaus,ááA Guide to the UNCITRL Mode Law on International Commercial . Arbitration:Legisative History and Commentary,(1989),pp.1230-1232
(68).. United Nations,UNCITAL:The United Nations Commission on International Trade Law(UN,No . E.86.V.8,1986).p.30
مجله حقوقی بین المللی » شماره 40 (صفحه 178)
قابل نمونه،نقش کمی برای نظارت دادگاه محلی بر داوریهای بینالمللی در نظر گرفته و اختیار وسیعی به طرفین داده تا آن نظام داوری را که میخواهند،انتخاب و طراحی کنند. یادداشتهای توضیحی قانون نمونه اولین هدف را تأیید میکند:
«همانگونه که از اصلاحات جدید قوانین داوری به دست میآید تمایلی در جهت تحدید دخالت دادگاه در داوری تجاری بینالمللی وجود دارد.این امر از این لحاظ موجه است که طرفین موافقتنامه داوری،تصمیم آگاهانه بر رد صلاحیت دادگاه گرفتهاند و مخصوصا در دعاوی تجاری،مصلحت و نهایی بودن را بر نبردهای طولانی در دادگاه ترجیح میدهند».69
بر این اساس در جهت محدود کردن دخالت دادگاه،ماده 5 قانون نمونه مقرر میکند:«در مسائل تابع این قانون،هیچ دادگاهی نمیتواند دخالت کند،مگر در موردی که به موجب این قانون مقرر شده است».
قصد طراحان برای تنظیم نشدن فرایند داوری،مگراینکه به طرفین اجازه داده شود تا ساز و کار حل اختلاف را مناسب با نیازهای خود بسازند70به شرح ذیل تصریح شده است:
«حاکمیت اراده طرفین در تعیین قواعد آیین دادرسی،دارای اهمیت ویژهای در پروندههای بینالمللی است؛زیرا به طرفین اجازه میدهد تا قواعد را بر طبق خواستها و نیازهای خود، بدون مزاحمت مفاهیم داخلی سنتی و بدون خطر پیشگفته عقیم شدن،انتخاب و مناسب سازی کنند.اختیار تکمیلی دیوان داوری نیز به همان اندازه مهم است که به موجب آن،دیوان اجازه مییابد تا انجام رسیدگیها را با اوصاف خاص پرونده،بدون موانع حقوقی سنتی داخلی از جمله قواعد داخلی راجع به ادله تطبیق دهد.به علاوه ابزارهایی را برای حل مشکلات آیین دادرسی که در موافقتنامه داوری یا قانون نمونه حل نشده در اختیار قرار میدهد».71
قانون نمونه تاکنون در 47 کشور و در چهار ایالت از ایالات متحده امریکا پذیرفته شده است.
مایه تأسف است که هیچ کدام از کشورهای به اصطلاح عمده در داوریهای بینالمللی،72قانون نمونه را نپذیرفتهاند؛بهویژه به اینکه آنها همگی بهطور فعال در تحول فلسفه و تدوین آن مشارکت کردند و در حال مشارکت در(و حتی درصدد رهبری)بحثهای جاری آنسیترال در (68).(که بهویژه قوانین داخلی را کهنه و حاوی آیین داوریای میداند که برای رسیدگیهای قضایی مناسبتر است.)
(69). Explanatory Note by the UNCITRAL Secetatiat on the Model Law on International Commercial ( Arbitration,UNCITRAL Model Arbitration Law(1994),p.18,Para.14(Model Law,Explanatory Note
(70).قانون نمونه،ماده 19.
(71).. Model Law,Explanatory Note,supran.69,at Para.31
(72).بهعنوان نمونه،انگلیس،فرانسه،ایالات متحده امریکا،سوئد و سوئیس.
مجله حقوقی بین المللی » شماره 40 (صفحه 179)
تحول آتی قانون نمونه هستند.بههرحال،همراه با پذیرش قانون نمونه در همه این نظامهای حقوقی،بسیاری از اصول آن مورد حمایت سایر کشورها قرار گرفت.این امر به قانون نمونه و قواعد آن اهمیتی بیشتر از قانون ملی معمولی بخشیده است.دستکم،قواعد قانون نمونه،اکنون قواعدی مورد پذیرش همگانی برای داوری بینالمللی،همسو با عرفهای تجارت بینالمللی و حتی بخشی از حقوق بازرگانی73فراملی هستند.قانون نمونه در تفسیر و اعمال قواعد حقوقی ملی نیز میتواند مورد استفاده قرار گیرد.این قواعد به یک حقوق فراملی داوری بینالمللی تبدیل شده است که حمایت بیشتری از ماهیت خودآیین داوری میکند.
پیدایش نظام داوری بینالمللی
همه اینها منجر به نگرشی به داوری بینالمللی در دنیای تجارت شد که قوانین ملی، ناگزیر از پیروی بودند.دولت هر مقدار که در داوری مربوط به شهروندانش نفع داشته باشد از داوری بینالمللی نفع کمی دارد یا هیچ نفعی ندارد.براساس این نیاز بود که از نظام داوری بینالمللی حمایت به عمل آمد و واجد اثر عملی گردید.
الف)تغییرات قانونگذاری ملی در مراکز عمده داوری
قوانین ملی که قانون نمونه را نپذیرفتهاند به سوی پذیرش مقررات مشابه حرکت کردهاند.کانون توجه از کنترل و نظارت قانون و دادگاههای ملی به سمت آزادی داوری و عدم دخالت،تغییر کرده است.نگاهی مختصر به قوانین چند کشور،نمایانگر این موضوع است.
شاید آزادمنشترین قانون داوری اصلاح شده،تحت عنوان قانون بینالملل خصوصی (1990)در کشور سوئیس74وجود دارد.این قانون حاوی قواعد ماهوی آزاد و سهل است75و جز در موارد معینی که طرفین خلاف آن توافق میکنند76به داوران اختیار صریح میدهد که به هر نحوی که مناسب میدانند داوری را هدایت کنند.نقش دادگاه،ارائه«معاضدت قضایی»بهویژه برای اخذ دلیل یا قرار موقت77است و فقط دخالت محدود دادگاه مجاز دانسته شده است.78آنگاه که هیچ کدام از طرفین،اقامتگاه یا محل تجارت در سوئیس ندارند،میتوانند به شرط رعایت محدودیتهایی،تمام (73). lex mercatoria
(74).( Private International Law Act 1990(Swiss PILA
(75).بهویژه در خصوص موافقتنامه داوری؛رک.ماده 178 قانون حقوق بینالملل خصوصی.
(76).بهعنوان مثال رجوع کنید به مواد 183،184 و 185 قانون حقوق بینالملل خصوصی سوئیس،به ترتیب راجع به قرار موقت،ارائه دلیل و تعیین قانون حاکم.
(77).همان،مواد 183 تا 185.
(78).همان،مواد 179 و 180.
مجله حقوقی بین المللی » شماره 40 (صفحه 180)
مراجعات قضایی را حذف کنند.79
سوئد قانون جدید داوری را در سال 1999 با همان دیدگاه توأم با تساهل تصویب کرد. دخالت دادگاه عمدتا به سمت حمایت از فرایند داوری است80و اختیار داور اغلب جنبههای داوری اعمال میشود.81اعتراض به رأی،مبانی محدودی دارد که شامل رسیدگی به موضوعات خارج از موافقتنامه داوری یا بینظمی در آیین رسیدگی میشود.82با این حال،باید توجه داشت که دادگاههای سوئد درطول سالها قبل از قانون جدید،نظام داوری آزادی را اعمال میکردند.83
قانون جدید آیین دادرسی مدنی فرانسه مصوب 841981یک نظام داوری میانهرو،اما مدرن را پذیرفت.در این قانون به طرفین آزادی نسبتا نامحدود داده شده تا آیین داوری خود را با توافق خاص یا با درج مجموعهای از قواعد تهیه کنند و همچنین آنها را به ارجاع به قانون آیین دادرسی ملی ملزم نمیکند.85بهعلاوه،در وضعیتی که طرفین آن را انتخاب نکردهاند داوران قدرت اخذ تصمیمات[لازم]را دارند.همچنین قانون جدید آیین دادرسی مدنی،تجدیدنظر از رأی را اجازه نمیدهد(چیزیکه در داوری داخلی مجاز است).البته ابطال آرای بینالمللی صادره در فرانسه را اجازه میدهد به شرطی که رأی،هم از حدود اختیار ناشی از موافقتنامه داوری تجاوز کرده و هم فرایند دادرسی منظم نقض شده باشد و یا رأی مخالف نظم عمومی بینالمللی باشد.86
به رغم تغییرات اساسی در داوری انگلیس به موجب قانون داوری 1996،آن قانون هنوز رویکردی محافظهکارتر از سوئیس،سوئد،فرانسه و یا قانون نمونه دارد.باوجود پذیرش اصل حاکمیت اراده و اختیارات اعطا شده صریح به داوران،دادگاههای انگلیس اختیارات عمده برای دخالت را حفظ کردهاند.87داوریها تابع قواعد امری متعدد هستند.88و فهرست طولانی از «بینظمیهای جدی که بر دیوان،رسیدگیها یا رأی تأثیر میگذارد»،وجود دارد که به طرف، (79).همان،ماده 192.
(80).ر ک.مثلا به مواد 4،14 تا 17 و 20 در خصوص تشکیل دیوان و ماده 26 راجع به احضار شهود.
(81).رک.مواد 21 تا 25 که در شرایط خاصی آن را تابع حاکمیت اراده قرار میدهد.
(82).ر ک.تصمیم متخذ در پروندهء Titan Corp.v.Alcan CIT SA در سال 2005 که دادگاه از رسیدگی به اعتراض به رأی امتناع کرد؛جایی که علیرغم توافق طرفین مبنی بر اینکه محل داوری در سوئد باشد طرفین و داوران توافق کردند که رسیدگیهای داوری را برای راحتی طرفین در خارج از سوئد برگزار کنند.
(83). See Fouchard,Goldman and Gaillard,supran.21,at Para.164,citing J.Paulsson, Arbitrage international et voies de recours:La Cour supreme de Suede de Suede dans le sillage des solutions belge et . helvetique? in(1990)117 JDI 589
(84). The French New Code of Civil Procedure(NCPC)1981
(85).قانون جدید آیین دادرسی مدنی فرانسه( NCPC )،ماده 1494.
(86).همان،مواد 1502 و 1504.
(87).مثلا مواد 45 و 69 قانون داوری 1996 که به دادگاهها اجازه میدهد تا زمانی که قانون انگلیس قابل اعمال است، نقطهنظرهای قانونی اولیه را تعیین کنند.
(88). Arbitration Act 1996,Sch.1
مجله حقوقی بین المللی » شماره 40 (صفحه 181)
اجازه اعتراض به رأی میدهد.89آنگاه که دادگاههای انگلیس،اشکالات جدی را ملاحظه کنند مجددا به مسائل موضوع داوری برخلاف موافقتنامه داوری رسیدگی میکنند.90
تغییر مهمی که تقریبا در همهء قوانین ملی منعکس شده،کاهش اهمیت قابلیت داوری موضوع بوده است.حتی محدودیتهای کمتری بر موضوعات و انواع قراردادهایی که قابل ارجاع به داوری هستند،وجود دارد.اکثر نظامهای حقوقی اکنون میپذیرند آنگاه که طرفین توافق کردهاند،اختلافشان از طریق داوری حلوفصل شود و جالب اینکه هیچ دلیل حقوقی یا سیاسی موجهی برای رزرو و حفظ این موضوعات برای دادگاهها وجود ندارد.حتی«گاو مقدس»91حقوق رقابتی اتحادیه اروپا92نیز اکنون قابل رسیدگی توسط دیوان داوری است.93کمیسیون اروپا این عامل را در دستورالعمل ادغام جامعه اروپا94پذیرفته؛95آنجا که اجازه داده است تا درصورت اعتراض به رعایت شرایط راجع به تصویب ادغام،داوری،آیین تعیینکننده باشد.به علاوه، به موجب دستورالعمل شماره 2004/1 شورا اکنون دیوان داوری میتواند در خصوص اینکه آیا استثنای موضوع ماده(3)81 در اوضاع و احوال خاص مناسب است یا نه،تصمیم بگیرد.
اکنون اکثر قوانین ملی تأیید میکنند که دیوان داوری مسئولیت اولیه برای رسیدگی به صلاحیت خود را دارد.این امر ناشی از نظریه استقلال(شرط داوری)است که ابتدائا در ایالات متحده امریکا با تصمیم دیوان عالی ایالات متحده در پروندهای96در سال 1967 پذیرفته شد.97 این نظریه اکنون در ماده(1)16 قانون نمونه آنستیرال درج شده است که مقرر میدارد:
«دیوان داوری میتواند در مورد صلاحیت خود،از جمله هر ایرادی نسبت به وجود یا اعتبار موافقتنامه داوری،اتخاذ تصمیم کند.در راستای این هدف،شرط داوری که بخشی از یک قرارداد را تشکیل میدهد موافقتنامهای مستقل از سایر شروط آن قرارداد تلقی میشود تصمیم دیوان داوری مبنی بر اینکه قرارداد(اصلی)باطل و بیاعتبار است فینفسه باعث بیاعتباری (89).. Arbitation Act 1996,s.68
(90).. See Gulf Azov v.BaItic Shipping]1999[l LIoyd's Rep.68
(91).. Holy Cow
(92). EU Competition Law
(93). For a further disussion,see A.Mourre,`Reflexions critiques sur la suppression du contro?le de la . motivtion des sentences arbitrales en droit francais`in(2001)19(4)ASA Bulletin 634
(94). EC Merger Regulation
(95)..( Merger Directive:EC Regulation 139/2004 of 20 January 2004(ECMR
(96).. Prima Painls v.Flood and Conklin
(97)..( 388 U.S.395(1967
مجله حقوقی بین المللی » شماره 40 (صفحه 182)
شرط داوری نمیشود».98
این قاعده در همه قواعد عمده داوری بینالمللی پذیرفته شده است.ماده 21 قواعد داوری آنستیرال مقرر میدارد:
1.دیوان داوری اختیار خواهد داشت که در مورد ایرادات عدم صلاحیت،ازجمله ایراد در خصوص وجود یا اعتبار شرط داوری یا موافقتنامه داوری مستقل تصمیمگیری کند.
2.دیوان داوری اختیار خواهد داشت تا در مورد وجود یا اعتبار قراردادی که شرط داوری جزئی از آن است،تصمیمگیری کند.در راستای اهداف ماده 21 شرط داوری که بخشی از قرارداد را تشکیل میدهد و داوری به موجب این قواعد را مقرر میکند موافقتنامهء مستقل از سایر شروط آن قرارداد تلقی خواهد شد.تصمیم دیوان داوری مبنی بر اینکه قرارداد باطل و بیاعتبار است، فینفسه موجب بیاعتباری شرط داوری نخواهد شد.99
به پشتیبانی قانون نمونه،به نظر میرسد قوانین داوری اصلاح شده یا مدرن که اکنون در اکثر کشورهای مطرح داوری و در کشورهای در حال توسعه وجود دارند 1)دکترین حاکمیت اراده را به رسمیت شناختهاند؛2)پذیرفتهاند که دیوان داوری،مقام منحصر برای همه جنبههای داوری از جمله صلاحیت و آیین دادرسی است،مشروط به رعایت اعتبار و حدود موافقتنامه داوری و فرایند صحیح داوری؛3)رویکرد«عدم مداخله»دادگاهها را منوط به استثنائاتی ایجاد و اجرا میکنند؛4)اجرای آرای و موافقتنامههای داوری را با استثنائات محدودی تضمین میکنند.
ب)قواعد داوری سازمانی
این خودآیینی،اکنون در تمام قواعد عمده داوری منعکس شده است.این موضوع واضح است که در هیچ کدام از این قواعد،ارجاعی به قانون آیین دادرسی ملی وجود ندارد؛نه قانون ملی طرفین،نه قانون ملی داوران و نه حتی قانون محل داوری.اختیار به دیوان داوری داده شده است که آیین رسیدگی مناسب پرونده را تعیین کند.طبق معمول،ماده 15 قواعد داوری آنسیترال مقرر میکند:
1.منوط به رعایت این قواعد،دیوان داوری میتواند آنگونه که مناسب میداند داوری را اداره کند،به شرط اینکه با طرفین رفتار مساوی صورت گیرد و در هر مرحله از رسیدگی به (98).مقررات مشابهی در قانون حقوق بینالملل خصوصی سوئیس(ماده 186)و قانون داوری 1996 انگلیس(ماده 7)وجود دارد.[این قاعده در ماده(1)16 قانون داوری تجاری بینالمللی ایران 1376 نیز پذیرفته شده است.ولی قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب 1379 در این مورد ساکت است(مترجم)].
(99).همچنین ماده 23 قواعد دیوان داوری بینالمللی لندن( LCIA )را ببینید که خیلی شبیه ماده 16 قانون نمونه است.
مجله حقوقی بین المللی » شماره 40 (صفحه 183)
هرکدام از طرفین فرصت کامل برای بیان مطالب داده شود.
2.در صورت درخواست هریک از طرفین در هر مرحله از رسیدگی،دیوان داوری باید جلسات رسیدگی را برای بیان دلیل توسط شهود،از جمله شهود کارشناس یا برای استدلال شفاهی برگزار کند.در صورت فقدان چنین درخواستی،دیوان داوری تصمیم خواهد گرفت که چنین جلسات رسیدگی را تشکیل دهد یا رسیدگی براساس اسناد و سایر مدارک انجام شود.
شرایط کلیدی،همان رفتار مساوی با طرفین و اعطای فرصت بیان مطالب به آنها است. مسئله مهم در هر داوری،شکل ارائه ادعاها،دفاعها،ادله و استدلال در داوری بینالمللی است. قوانین ملی و قواعد داوری در مورد جزئیات این امر ساکت هستند.قواعد داوری اتاق بازرگانی بینالمللی،این امر را به دیوان واگذار میکند تا به هر نحو که مناسبتر میداند،به مسائل موضوعی رسیدگی کند،اما هیچ الزامی برای کتبی بودن لوایح بیان نمیکند.100در عوض، آنستیرال،مرکز داوری بینالمللی لندن،و قواعد داوری سوئیس بیان کتبی دعوا و دفاع را مقرر میکنند.101این قواعد همچنین در خصوص شکل و آیین رسیدگی شفاهی ساکت هستند.با اینحال،همه این قواعد مقرر میدارند که ویژگیهای شکل،محتوا و تعداد لوایح طرفین،جدول زمانی این لوایح و نیز آیین رسیدگی بهطور کلی،در نهایت در اختیار دیوان داوری است،مگر در مواردی که طرفین بر آیین رسیدگی توافق کرده باشند.
به شرط رعایت این قواعد،دیوان داوری میتواند داوری را به هر شکلی که مناسب میداند، اداره کند،مشروط به اینکه رفتار مساوی با طرفین و حق استماع آنها را تضمین کند.قواعد آیین دادرسی ملی،از جمله قواعد آیین دادرسی محل داوری،در صورت فقدان توافق طرفین،محلی برای اعمال ندارند.
در هر مرحله از رسیدگی،دیوان داوری میتواند جلسات رسیدگی برای بیان دلایل توسط شهود از جمله شهود کارشناس یا برای استدلال شفاهی ترتیب دهد.بعد از مشورت با طرفین، دیوان داوری میتواند در مورد انجام رسیدگیها براساس اسناد و سایر مدارک تصمیم بگیرد.102
تبعات خودآیینی داوری بینالمللی
همانگونه که قبلا اشاره شد،اثر خودمختاری داوری بینالمللی،رها کردن این فرایند از کنترل قانون و دادگاه ملی است.داوری در فضای متفاوتی وجود دارد:قلمرو غیرملی یا بینالمللی. طرفین اداره کردهاند که اختلافات قراردادی خود را در دست گرفته،آنها را در سطح غیرملی یا (100).رک.قواعد داوری اتاق بازرگانی بینالمللی( ICC )،ماده 20.
(101).. UNCITRAL Arbiration Rules,arts.18 and 19;LCIA.arts 2;SWiss,arts.18-19
(102).ماده 19 قانون نمونه آنستیرال؛جایی که اختیار داوران تابع اراده طرفین میشود.
مجله حقوقی بین المللی » شماره 40 (صفحه 184)
فراملی قرار دهند و کنوانسیون نیویورک،اسناد بینالمللی،قوانین بینالمللی و قواعد داوری همگی از این عامل حمایت میکنند.تبعات این استقلال دوجنبه دارند:
الف)انجام فرایند داوری تابع تشریفات قانونی ملی نیست،و
ب)دادگاههای ملی صرفا باید در شرایط استثنایی در فرایند داوری وارد شوند.
الف)آیین داوری بینالمللی
هیچ آیین مشخصی برای داوری بینالمللی موجود نیست؛یعنی هیچ قانون آیین دادرسی داوری بینالمللی وجود ندارد،بلکه آیین مناسب برای هر داوری توسط خود دیوان داوری تعیین میشود تا نیازهای آن پرونده را بدون ارجاع به قانون ملی،ازجمله قانون محل داوری،برآورده کند. نسبت به این قاعده کلی دو محدودیت وجود دارد:نخست اینکه این آیین(مورد انتخاب دیوان) باید با قواعد امری محل داوری سازگار باشد.این امر مسئله مهمی نیست،زیرا اکثر قوانین داوری ملی ازلحاظ نحوه انجام داوری،اهل تساهل هستند.دوم اینکه باید با طرفین منصفانه و برابر رفتار شود و به هرطرف فرصت بیان مطالب خود و پاسخ به مطالبی که علیه او بیان شده، داده شود.
آیین رسیدگی مورد قبول برای داوری بینالمللی از پروندهای به پرونده دیگر تفاوت میکند؛ با این حال همواره ناظر است بر ارائه پیاپی لوایح[توسط خواهان و سپس خوانده]،که تمام ادله کتبی،شهادت شهود،گزارشهای کارشناسان،استدلال حقوقی و مطالبی که طرفین بر آن تکیه میکنند.(آیین داوری)همچنین شامل برگزاری یک جلسه استماع باحضور طرفین است که طبق آن بدوا به استنطاق از شهود معرفی شده توسط طرفین پرداخته شود.
ب)رویکرد دادگاههای ملی
قبلا دیدیم که کنوانسیون نیویورک،قواعد بینالمللی،قانون نمونه و قوانین ملی همگی چارچوبی را برای دخالت کم یا عدم دخالت در فرایند داوری بینالمللی فراهم میکنند.این امر قطعا ماهیت خودآیین داوری را منعکس میکند یا حداقل،خودآیینی را تجویز میکند؛به این شرط که قانون از جانب دادگاه بهنحو مضیق،تنگنظرانه و کنترل کننده،اعمال یا تفسیر نشود. اصولا هدف دادگاههای ملی باید همیشه این باشد که علاوه بر آثار این رویکرد،موافقتنامه داوری و رأی ناشی از آن را مؤثر بشناسند.به این معنا که وقتی موضوعاتی به دادگاه ملی ارجاع میشوند دادگاه باید به چنین درخواستهایی با دیدگاه بینالمللی بنگرد و بهقصد مشترک آنها در موافقتنامه داوری توجه کند که هدف این است تا اختلاف ازطریق داوری به هرشکل تعیین شده حلوفصل شود.معیارها و اولویتهای ملی نباید بر تصمیمات دادگاههای ملی که مساعدت آنها
مجله حقوقی بین المللی » شماره 40 (صفحه 185)
دررابطه با داوری بینالمللی موردنیاز است،اثر بگذارد.قضات ملی نباید درصدد تحمیل دادگاه و رویکرد تنگنظرانه و محدود خود به جای فرایند و رویکرد غیرملی و بینالمللیای باشند که طرفین با انتخاب داوری،بهعنوان نظام حلاختلاف خود،آن را خواسته و درنظر گرفتهاند.
مسئله در دنیای پر از مرافعهء امروزی این است که طرفین،اغلب اوقات و آنگاه که اختلاف بروز کرده است بااعتراض به موافقتنامه یا رأی داوری درصدد کسب امتیازات تاکتیکی بر میآیند.درحدودی که قبلا بحث شد دادگاهها باید موافقتنامه داوری و رأی نهایی را همانند قاعده اساسی تجارت بینالملل اجرا کنند.اگر موافقتنامه داوری محترم شمرده نشود،چه امیدی به سایر جنبههای موافقتنامههای تجاری وجود خواهد داشت؟به این دلیل بود که دیوان عالی ایالات متحده در پرونده شرک103اعلام کرد که امتناع از انجام چنین کاری(شناسایی موافقتنامه و رأی داوری)به بنیان تجارت و بازرگانی بینالمللی آسیب میرساند و به اراده و توان تجار در انعقاد موافقتنامههای تجاری بینالمللی را زیان میرساند.104
ایالات متحده امریکا مدتها یکی را بهنفع داوری نسبت به داوری بینالمللی داشته است.در سال 1968 در رأی پریماپینت105دیوان عالی ایالات متحده مقرر کرد که دیوان داوری میتواند بهدرستی راجع به صلاحیت خود تصمیم بگیرد؛حتی در جایی که دعوا برای تحصیل نامشروع قرارداد باشد.شرط داوری،مبنی بر رجوع هرگونه بحث و دعوای ناشی از موافقتنامه داوری بود. دکترین استقلال(شرط داوری)از آنزمان به بعد به یکی از اصول عمیقا متداول تبدیل شده و همانگونه که مذکور افتاد اکنون بخشی از اکثر قوانین ملی است.درضمن،مسائل صلاحیت نیز به دیوان داوری واگذار شده است.
صرفنظر از سطح تردید قضایی درگذشته،اکنون تلقی مثبت تعیینکنندهای نسبت به داوری در ایالات متحده،امریکا بهویژه در داوری بینالمللی وجود دارد.بر این اساس در 1974 در دعوای شرک،دیوان عالی ایالات متحده،شرط داوری را حتی اگر اختلاف راجع به دعاوی اوراق بهادار و ادعای تقلب باشد،تأیید کرد،بر این مبنا که:
«موافقتنامه رجوع به داوری نزد یک دیوان داوری ازلحاظ اثر،نوعی خاص از شرط انتخاب مرجع رسیدگی است که نهتنها مقر رسیدگی،بلکه آیین رسیدگی را که در حلاختلاف باید مورد استفاده قرار گیرد معلوم میکند؛و بیاعتبار کردن شرط داوری در دعوایی که نزد ما اقامه شده است،نهتنها به خوانده اجازه نقض تعهد مهم خود را میدهد،بلکه بیانگر دیدگاه متعصبانهای است که همه اختلافات باید در دادگاههای ما و بهموجب قانون ما حلوفصل (103)..( Scherk v.Alberto-Co 417 U.S.506(1974
(104).. Ibid.at 517
(105)..( Prima paint 388 U.S.395(1967
مجله حقوقی بین المللی » شماره 40 (صفحه 186)
شوند...ما نمیتوانیم تجارت و بازرگانی در بازارهای دنیا و آبهای بینالمللی را منحصرا برطبق شرایط خودمان،تابع قوانین خود و فیصلهیافته در دادگاههای خویش داشته باشیم».106
باتکیه بر این نگرش مثبت نسبت به داوری بینالمللی،دیوان عالی ایالات متحده در پرونده میتسوبیشی107گامی به جلو نهاد و اعلام کرد که دادگاههای ایالات متحده باید«مفاهیم راجع به قابلیت داوری داخلی را تابع خطمشی بینالمللی حمایت از داوری بینالمللی قرار دهند»و مقرر کرد که مسائل نقض قوانین ضدتراست قابل رسیدگی در داوری است.دیوان اعلام کرد:
«ما دورانی را که بدگمانی قضایی نسبت به مطلوبیت داوری و صلاحیت دیوان داوری،مانع تحول داوری بهعنوان شیوه جایگزین حلاختلاف میشد،بهخوبی پشتسر گذاشتیم»،108
در تصمیمهای متعددی طی سالهای اخیر،دادگاههای ملی،آرای داوری بینالمللی را اجرا کردهاند،حتی اگر رأی مزبور در محل صدور،یعنی مقر داوری ابطال شده است.
شاید معروفترین پرونده در خصوص این رویکرد«عدم مداخله»،پروندهء کرومالی109باشد. دادگاه ناحیه110کلمبیا اجرای رأی داوری در ایالات متحده امریکا را اجازه داد،بهرغم اینکه رأی مزبور در دادگاههای مصر ابطال شده بود.111در اتخاذ این تصمیم،دادگاه به این نکته واقف بود که برطبق موافقتنامه داوری،تصمیم داور قابل هیچگونه استیناف یا اعتراض دیگر نخواهد بود.112 به اینترتیب،دادگاه تصمیم گرفت که اجرای رأی در مسیر منطوق صریح موافقتنامه داوری طرفین باشد.
موضع دیوان عالی ایالات متحده در پرونده کرومالوی،مدتها رویکرد معیار در فرانسه بوده (106). Scheck,supran.103,looking to the decision in The Bremen v.Zapata Off-Shore Co.,407 U.S.L, .(1972)519
(107). Mitsubishi Motors Corp.v.Soler Chrysler-PIymouth,Inc 473 U.S.614,105 S.Ct.3346,87 l.Ed, .( 2d 444,455(1985
(108).. Ibid
(109)..( Chromalloy Aeroservices v.Arab Republic of Egypt 939 F.Supp.907(D.D.C.1996
(110).دادگاه ناحیه( District court ،زیرمجموعه دادگاههای فدرال در ایالات متحده امریکا بوده،آرای آنها قابل پژوهش در دادگاه استیناف( Court of Appeal )است و از آرای این دادگاههای نیز میتوان به دیوان عالی ایالات متحده شکایت کرد(رنه داوید و کامی ژوفره اسپینوزی،درآمدی بر حقوق تطبیقی و دو نظام بزرگ حقوقی معاصر،ترجمه سید حسن صفایی،ج 1، 266).دادگاههای ناحیه در تشکیلات قضایی فدرال،نقش دادگاه بدوی را ایفا میکنند و صلاحیت رسیدگی به دعاوی حقوقی و کیفری مرتبط به مسائل فدرال را دارند.در حالحاضر امریکا به 100 ناحیه تقسیم شده و هرناحیه دستکم یک دادگاه ناحیه دارد(شیروی،عبد الحسین،حقوق تطبیقی،ج 2،ص 182)(مترجم).
(111).. Reported in(1996)11(8)Mealey?s International Arb.Rep.C l
(112).. Chromalloy,939 F.Supp.At 912
مجله حقوقی بین المللی » شماره 40 (صفحه 187)
است.در پرونده General National Maritime Transport Co.v.Gotaverken 113
دادگاه استیناف پاریس به این اصل اشاره کرد که«طرفین یک آیین بینالمللی در انتخاب نظم حقوقی که میخواهند فرایند داوری به آن پیوندد،آزاد هستند و این آزادی تاحد حذف هرگونه نظام حقوی ملی وسعت دارد».114در پرونده هیلمارتن115نیز رأی داوری در فرانسه اجرا شد،به رغم اینکه در سوئیس،محلی که داوری در آن برگزار شد،ابطال شده بود.116
اخیرا دادگاه استیناف پاریس در پروندهء Department of Civil Aviation of the . Government of Dubaiv.International Becthel Co حکم داد که رأی باطل شده در دبی قابل اجرا در فرانسه است،حتی اگر قبل از ثبت درخواست اجرا در فرانسه،ابطال شده باشد. دادگاه دبی بهدلیل نقض شکلی ادعا شده،رأی را ابطال کرده بود.
دو تصمیم جدید در انگلیس اتخاذ شد که مسئله بازنگری رأی داوری را مطرح میکنند.این تصمیمات حاوی مفاهیم مهمی برای داوری بینالمللی در انگلیس هستند.
حقوق انگلیس به دادگاهها اجازه بازنگری در آرای داوری را میدهد.این امر در مواد 67 تا 69 قانون داوری 1996 مقرر شده است که(این مواد)بهترتیب راجع به اعتراض برمبنای عدم صلاحیت دیوان داوری،نوعی بینظمی در برگزاری داوری و پژوهش برمبنای مسائل حکمی هستند.در بررسی این اعتراضات،دادگاههای انگلیس اختیار دارند رأی را تأیید کنند،تغییر دهند یا ابطال کنند و در بعضی موارد،آن را به دیوان داوری برای بررسی مجدد اعاده کنند.این وضعیت برای دادگاهها فرصت بازنگری در آرای داوری را فراهم میکند.
هدف قانون 1996 بازنگری مرتب تصمیمات داوران نبود،بلکه متأسفانه تعداد روزافزونی از این پروندهها تحت این عناوین به دادگاهها رفتهاند و دادگاهها هم فرصت بازنگری آرا را با نظمی روبه تزاید به دست آوردهاند.نباید فراموش کنیم که در طی دهه 1970 در حالی که داوری بینالمللی مدرن گسترش پیدا میکرد انگلستان مقبولیت خود را بهعنوان محل داوریهای (به تصویر صفحه مراجعه شود) (117).جالب است که دادگاه ناحیهای ایالات متحده در ناحیه کلمبیا تصمیم گرفت که رأی در جریان تجدیدنظر دوم در دبی باقی بماند:. Supp 2d 112(2004)300 F
مجله حقوقی بین المللی » شماره 40 (صفحه 188)
بینالمللی از دست داد.این امر بهخاطر نظام Case stated ،118یکی از عوامل عمده در پس قانون داوری 1979 بود.متأسفانه قانون داوری 1979 در کاهش دخالت دادگاههای انگلیس در بازنگری آرای داوری شکست خورد.هدف قانون 1996 حل این مشکل بود و موفق شد مقدار زیادی از اعتماد به داوری در انگلیس را برگرداند.این نکتهای است که باید دقیقا مدنظر قرار گیرد،چراکه اعتماد در این نظام نیز بهسادگی ممکن است از دست برود.
اولین قضیه،پرونده Lesotho Highlands Development Authority v.Impreglio 119است که از یک داوری مستقر در لندن ناشی شده و مربوط به پرداختهایی درقبال تعهد به ساختن یک سد در لسوتو میشد.قانون حاکم،قانون لسوتو بود.داوران رأی دادند که باید مبالغ دیگری پرداخت شود و دیوان نیز حق دارد تعیین کند هزینهای اضافی با چه ارزی پرداخت شود و نرخ بهره چگونه اعمال شود. به رأی مزبور بهموجب ماده 68 قانون 1996 اعتراض شد آنهم بر این مبنابراین مبنا که از جانب دیوان بینظمی جدی120صورت گرفته است؛زیرا دیوان از حدود اختیاراتش تجاوز کرده و با رأی دادن به پرداخت ارزهای متعدد اروپایی غیراز ارز لسوتو و دادن بهره قبل از رأی،مرتکب اشتباه حکمی شده است.
این اعتراض،هم در دادگاه عالی121و هم در دادگاه استیناف پذیرفته شد.122مجلس اعیان این رأی(دادگاهها)را نقض و مقرر کرد که هیچگونه تجاوزی از اختیارات ازجانب داوران رخ نداده و حتی اگر اشتباه حکمی رخ داده باشد،مجوز بازنگری رأی قرار نمیگیرد،چراکه هر اشتباه حکمی از جانب دیوان،اشتباهی درحدود اختیارش بوده است.
اکثر داوریهای بینالمللی در کشورهای مختلف،بهموجب قوانین مختلف و بهوسیله داوری از نظامهای حقوقی مختلف برگزار میشود.طرفین آگاه از خطرهایی هستند که با تن دادن به آرای داوری و قانونی که صحیحا اعمال شده است،پذیرفتهاند.ادعاهای کمی مبنی بر اینکه داوران اشتباه کردهاند وجود دارد،ولی حتما اگر آنها اشتباه کرده باشند،خطری است که طرفین پذیرفتهاند.دادگاههای انگلیس حق ندارند برای بازنگری در اختیارات یا تصمیمات داوران در (118).نظامی برای بررسی آرای داوری در انگلیس قبل از قانون داوری 1979 بوده است که بهموجب آن،داور یا سرداور باید نظر خود در مورد مسائل حقوقی پرونده و رأی را در شکل ویژهای( special case برای اتخاذ تصمیم دادگاه عالی High ) ( Court نزد آن دادگاه میفرستاد و آن دادگاه،رویکرد نهایی به دعوی را تعیین میکرد.این نظام بهموجب بخش 1 قانون داوری 1979 که جایگزین بخش 21 قانون داوری 1950 شد،نسخ گردید(مترجم)رک. . David St.John Sutton,et at;RUSSELL ON ARBITRATION;SWeet Maxwell;1998;p.457
(119).. 2005[UKHL 43 ]
(120). serious irregularnity
(121).قاضی تصمیم راجع به پول و بهره را همراه با دستوری مبنی بر چگونگی انجام وظایف به دیوان داوری اعاده کرد: . Lesotho Higjlands Development Authority v.Impregilo SpA]2003[All ER(Comm)22
(122).. 2004[l All ER(Comm)97 ]
مجله حقوقی بین المللی » شماره 40 (صفحه 189)
مورد مسائل حکمی دخالت کنند و در این مورد تفاوتی ندارد که کدام قانون ملی قابل اعمال باشد.
این یک تصمیم مهم است.یک مفسر ممتاز که وکیل محکومله در این داوری نیز بود، تصریح میکند در صورتی که مجلس اعیان این رأی(داوری)را تأیید نمیکرد،این وضعیت میتوانست برای انگلیس بهعنوان محل داوریها،تبعات جدی داشته باشد؛چراکه دادگاههای انگلیس به بازنگری آرای داوری شهره میشدند.123
تصمیم دوم،تصمیم دادگاه استیناف در پرونده Occidental Exploration Prodution Co.v.Republic of Ecuador 124و راجع به این بود که آیا دادگاه انگلیس میتواند دوباره اعتراض به صلاحیت موضوعی دیوان داوری به موجب ماده 67 قانون داوری 1996 رسیدگی کند. مبنا و ریشه داوری،در معاهده سرمایهگذاری دوجانبه( BIT )بین ایالات متحده امریکا و اکوادور بود.داوری توسط خواهان با انتخاب شیوه داوری مقرر در معاهده سرمایهگذاری دوجانبه شروع شده بود.از آنجا که طرفین قادر به توافق در مورد محل داوری نبودند دیوان برمبنای فرض بیطرفی،لندن را انتخاب کرد.
دادگاه استیناف تصمیم گرفت که مسئله صلاحیت میتواند توسط دادگاههای انگلیس بررسی شود و دیگر به هیچ کدام از جزئیات توجه نکرد.قاضی مانس بیان کرد:
«ما هیچ ناسازگاری در نتیجهای که داوری توافقی مندرج در معاهده به آن میرسد باضمانت اجراهای نظارتی دیگر معمول در قانون انگلیس بهعنوان قانون آیین دادرسی مرتبط نمیبینیم. به همین ترتیب،ما هیچ مبنای معقولی برای این گفته نمیبینیم که دادگاه انگلیس در زمینه تصمیمگیری در خصوص تعیین قلمرو صلاحیت داور به موجب ماده 67 یا(در مورد درخواست اجرا)به موجب ماده 66 مشکل دارند یا باید داشته باشند».
یادآوری میشود که ماده 66 هرگز اختیاری جز امتناع از اجرا به دادگاه انگلیس نداده است؛ آنهم اگر«شخصی که درخواست اجرا علیه او است،اثبات کند که دیوان فاقد صلاحیت صدور رأی بوده است».125
پرونده به دادگاه عالی اعاده شد تا بررسی شود که آیا دیوان صلاحیت موضوعی داشته (ماده 67)و با تجاوز از اختیارات مرتکب بینظمی شکلی شده یا خیر(ماده 68).در مورد موضوع (123). A.Crivellaro,`Nite:Award of 7 December 200l in Case No.10623 Summary of the Arbitral ( Proceedings:International Arbitrators and Courts of the Seat-Who Defers to Whom?in(2003)21(l . ASA Bulletin 60
(124).. 2005[EWCA Civ lll6 ]
(125)..( Ibid.para.55(emphasis added
مجله حقوقی بین المللی » شماره 40 (صفحه 190)
نخست دادگاه انگلیس با تفسیر معاهده دوجانبه سرمایهگذاری بین اکوادور و ایالات متحده مقرر کرد که دیوان صلاحیت بررسی اینکه اکوادور تعهدات ناشی از معاهده را نقض کرده،داشته است.126درخواستهای موضوع ماده 68 نیز رد شد و دادگاه تأیید کرد که دیوان اختیار تصمیمگیری و صدور اعلامیهها در خصوص تخلفات از حقوق بینالملل را داشته است.127
دو موضوع از این رأی ناشی میشود:موضوع نخست-که دادگاههای انگلیس مخصوصا با آن درگیر هستند-این است که آیا وجود مقر داوری در انگلیس،اعمال قانون داوری انگلیس و صلاحیت نظارتی دادگاههای انگلیس را توجیه میکند.قسمت عمده بحث مربوط به اثر حقوق بینالملل عمومی و پیشینه معاهدهای نسبت به این پرونده بود که این بحث شایستهء مجالی دیگر است.
موضوع دوم این بود که رأی تا حدودی قابل بازنگری توسط دادگاه است.دادگاههای انگلیس در بررسی اینکه آیا موافقتنامه داوری معتبری وجود دارد و اینکه آیا موافقتنامه داوری، موضوعات مطرح در نزد داوران را پوشش میدهد باید رویکرد محدودی اتخاذ کنند.این امر بهویژه زمانی صادق است که دیوان قبلا در مورد قلمرو صلاحیت خود اتخاذ تصمیم کرده باشد. این همان اراده طرفین در انتخاب داوری از طریق معاهده سرمایهگذاری دوجانبه است؛زیرا دادگاه انگلیس در بازنگری رأی،با اعمال معیار انگلیسی در تفسیر معاهده سرمایهگذاری دوجانبه، قصد و انتظار طرفین و استقلال فرایند داوری را نادیده میگیرد و فقط منجر به اعمال تفسیر قانون انگلیس از یک موضوع بینالمللی،بر مبنای سست انتخاب لندن بهعنوان محل داوری بیطرف و مناسب میشود.
تصمیم دادگاه استیناف در پرونده Occidental Overseas مسائل اساسی خاص داوری بینالمللی را نادیده میگیرد.ارجاع دادگاه به«ضمانت اجراهای معمول نظارتی شکلی در قانون انگلیس»،نادیده گرفتن این واقعیت است که در خصوص داوریای مانند این،نظارت دادگاههای انگلیس نامناسب و نامطلوب است.همچنین،این امر که رأی در انگلستان صادر شده است،آن را «رأی انگلیسینمیکند،بلکه این یک رأی بینالمللی بین طرفهای غیرانگلیسی است که توسط داوران بینالمللی از ریشههای ملی متفاوت صادر شده و مقر داوری صرفا یک تصادف ساده بوده است.درصورت فقدان توافق صریح طرفین،هیچ مبنایی برای دادگاه ملی وجود ندارد که تصور کند شرکت چند ملیتی ایالات متحده و دولت اکوادور قصد داشتهاند قانون انگلیس بر (126). The Republi of Ecuador v.Occidental Exploration Production Co]2006[EWHC 345(Comm), . para.110
(127).حتی اگر دادگاه انگلیس هردو موضوع را از دیدگاه حقوق بینالملل بررسی میکرد شایستگی دادگاه انگلیس در بازنگری رأیی از این نوع بهموجب مواد 67 و 68 باقی میماند.
مجله حقوقی بین المللی » شماره 40 (صفحه 191)
این موضوعات حاکم باشد.
در مقابل،برای اجتناب از اینگونه دخالتهای دادگاه ملی در داوری دادگاهها در فرانسه و ایالات متحده امریکا و جاهای دیگر،آرای داوری را اجرا میکنند؛حتی اگر در کشور محل صدور نسبت به آنها اعتراض شده یا ابطال شده باشند.
حوزه دیگری که در آن خودآیینی داوری را میتوان ملاحظه کرد در اختیار وسیعی است که دادگاهها دارند هنگامی که از آنها درخواست میشود تا از اجرای رأی داوری به این دلیلکه مخالف نظم عمومی بینالمللی است،امتناع کنند.این موضوع در ماده( V2(b کنوانسیون نیویورک بیان شده است.دکترین نظم عمومی بینالمللی به دادگاههای ملی این امکان را میدهد تا حسب مبناهایی که منافع محلی و ملی را منعکس میکند،از اجرای رأی خودداری کنند.با این حال،بهطور روزافزون،نظم عمومی بینالمللی با مقیاس غیرملی یا فراملی که بیانگر وصف خودآیینی داوری است،تفسیر میشود.
این مهم به خوبی در رأی اخیر دادگاه استیناف پاریس در پرونده. Thales v Euromissiles 128تشریح شده است.این پرونده راجع به اعمال حقوق رقابت اتحادیه اروپا است که وصف نظم عمومی آن مقبول واقع شده است.یک رأی داوری به جبران خسارت به خاطر فسخ غیرقانونی قرارداد،حکم داد.محکومعلیه درصدد ابطال رأی برآمد،به ایندلیل که قرارداد اصلی ضدرقابتی بود و لذا به موجب قانون اتحادیه اروپا باید باطل باشد.این نکته در خود داوری عنوان نشد.دادگاه استیناف پاریس مقرر کرد دادگاه فرانسوی نمیتواند ماهیت رأی و تصمیم دیوان داوری را بازنگری کند.به اینترتیب،دادگاه عنوان کرد که در صورت فقدان تقلب یا تجاوز آشکار،واقعی و جدی به نظم عمومی بینالمللی فرانسه،قاضی رسیدگی کننده نمیتواند موضوع پیچیده انطباق قرارداد خاص با حقوق رقابتی اتحادیه اروپا را بررسی کند.دادگاه نتیجه گرفت که استدلالهای مبادله شده توسط طرفین و دلایل ارائه شده،نقض آشکار حقوق رقابتی اتحادیه اروپا را اثبات نمیکند.
در این مثال،موافق موازین حقوق فرانسه در مورد بازنگری نکردن ماهیت رأی داوری، دادگاه پژوهش یک رویکرد حداقلی در خصوص حیطه نظارت محاکم بر مسئله مطابقت آرای (128).. 18 November 2004,(2005)8(2)Int'l ALR 55;(2005)Juris Classeur 357,note Alexis Mourre
مجله حقوقی بین المللی » شماره 40 (صفحه 192)
داوری با قانون رقابتی بازار مشترک اروپا اتخاذ کرد.129
8.خودآیینی داوری بینالمللی
در نتیجه،ادعای من که تأمل در آن را به شما واگذار میکنم این است: 1.هر داوری بینالمللی برای رسیدگی به اختلاف ناشی از قرارداد بین طرفهایی از دو یا چند کشور به وجود میآید.داوران نیز ممکن است از کشورهای متفاوتی باشند.بیتردید،محل این داوری در سرزمین ثالثی خواهد بود که غالبا به دلیل موقعیت جعرافیایی یا بیطرفی انتخاب میشود،نه به خاطر قوانین داوری خاص آن(یا قوانین تجاری ماهوی).این داوریها اغلب تابع قواعد داوری بینالمللی مورد توافق هستند.
2.در برگزاری داوری بینالمللی،قوانین(متبوع)طرفین و قانون محل داوری فقط ارتباط جنبی دارند.انتظار میرود اگر این قوانین حامی داوری هستند،فرایند داوری را احترام گذاشته و شناسایی کنند.
3.داوری بینالمللی در قلمرو و حوزهای مستقل و جدا از قوانین و حوزه قضایی ملی موجود است.
4.داوری بینالمللی باتوافق طرفین یا از طریق یک کنوانسیون بینالمللی به وجود میآید که عمدا رسیدگی به اختلاف را از صلاحیت دادگاههای ملی خارج میکند؛زیرا دادگاههای ملی برای این مورد،غیرقابلقبول،ناصالح و نامناسب هستند.حتی اگر قانون ملی نسبت به مسائل ماهوی بین طرفین اعمال شود باز هم وضعیت همینگونه است.
5.داوری بینالمللی تابع توافق طرفین،حقوق بینالملل،مقررات غیر ملی و رویههای داوری بینالمللی وسیع و جاافتاده است.
6.داوری بینالمللی با قوانین و حوزههای قضایی ملی فقط تا جایی که مورد انتظار است، همزیستی دارد و حقوق بینالملل و اصل نزاکت اقتضا میکند که قوانین ملی،فرایند داوری بینالمللی را به رسمیت شناخته،از آن حمایت کنند.
7.رابطهایی وجود دارد که از حوزه داوری بینالمللی به عرصه حقوقی ملی کشیده میشوند،که (129).این امر واضح نیست که آیا رویکرد دادگاه استیناف پاریس با نظر دیوان دادگستری اروپا( ECJ در پرونده 29/26- c . Eco SWiss v.Beneton]1999[ECRI-3055 سازگار است یا نه.دادگاه استیناف اظهار داشت که رأی دیوان دادگستری اروپا فقط این را الزامی میکند که بازنگری رأی در مرحله اجرا باید محدود شود.
مجله حقوقی بین المللی » شماره 40 (صفحه 193)
این عرصه ملی از قضیهای به قضیه دیگر تفاوت میکند.این رابطها ایجاب میکنند که موافقتنامه داوری شناسایی و اجرا شود،رأی شناسایی و اجرا گردد و فرایند داوری نیز به مقدار لازم مورد حمایت مؤثر قرار گیرد.
8.داوری بینالمللی،معیارهای اساسی خاص و تثبیتشدهای دارد که تابع آنها است.این معیارها درسطح حوزه قضایی ملی نظارت میشوند.و عبارتند از:رأی بر طبق و در حدود شروط موافقتنامه داوری باشد،فرایند صحیح رعایت شده باشد و موضوع رأی مغایر با نظم عمومی بینالمللی نباشد.
به این دلیل است که داوری بینالمللی،امروزه،یک سازوکار حل اختلاف خودآیین و عمدتا خود انتظام است.
مجله حقوقی بین المللی » شماره 40 (صفحه 194)
پایان مقاله
موضوعات مرتبط: مقالات حقوق تطبیقی
تاريخ : | ۱ ب.ظ | نویسنده : محمد علی جنیدی |